به گزارش همشهری آنلاین، منزلش در خیابان «احد» ساده است. این سادگی در لوازم خانه از مبلمان تا لوازم آشپزخانه دیده میشود. حاجیه خانم «مریم صفایی» همسر مرحوم دشتیانه میگوید: «حاج آقا به سادگی علاقه زیادی داشت و هیچوقت به فکر تجملات نبود.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
حاجیه خانم از ماجرای خواستگاری و ازدواجش میگوید: «ازدواجهای قدیم مثل الان نبود و خیلی از خانوادهها به ازدواج فامیلی تمایل داشتند. حاج آقا پسر داییام بود و خانوادهها شناخت کاملی از هم داشتند. وقتی ماجرای خواستگاری مطرح شد با توجه به اینکه حاج محمدباقر انسان شریف و صبوری بود خانوادهام قبول کردند.»صفایی میافزاید: «محمدباقر جوان موقری به نظر میآمد. من هم به این وصلت رضایت داشتم.» ساده زیستن مبحثی است که بیشتر روحانیون در منبرها و مراسم سخنرانی از آن صحبت میکنند و از مردم میخواهند تا چنین الگویی برای زندگی انتخاب کنند. مرحوم آیتالله «محمدباقر دشتیانه» این نکته را نه تنها در سخنرانیهایش برای آگاهسازی شهروندان مطرح میکرد بلکه آن را سرلوحه زندگی شخصیاش هم قرار داده بود. منزلش در خیابان «احد» ساده است. این سادگی در لوازم خانه از مبلمان تا لوازم آشپزخانه دیده میشود.»
حاجیه خانم «مریم صفایی» همسر مرحوم دشتیانه میگوید: «حاج آقا به سادگی علاقه زیادی داشت و هیچوقت به فکر تجملات نبود.»حاجیه خانم از ماجرای خواستگاری و ازدواجش میگوید: «ازدواجهای قدیم مثل الان نبود و خیلی از خانوادهها به ازدواج فامیلی تمایل داشتند. حاج آقا پسر داییام بود و خانوادهها شناخت کاملی از هم داشتند. وقتی ماجرای خواستگاری مطرح شد با توجه به اینکه حاج محمدباقر انسان شریف و صبوری بود خانوادهام قبول کردند.» صفایی میافزاید: «محمدباقر جوان موقری به نظر میآمد. من هم به این وصلت رضایت داشتم.»
سادگی و صداقت معیاری برای انتخاب
سادگی و صداقت مهمترین معیاری بوده که باعث شده صفایی به حاج آقا دشتیانه پاسخ مثبت بدهد. وی در اینباره میگوید: «از همان دوران کودکی و نوجوانی ساده بود و صادق. هیچوقت دروغ نمیگفت و در بازیهای کودکانه هم هرگز حرف ناسزا به زبان نمیآورد و سعی میکرد از حق مظلوم دفاع کند.» صفایی میافزاید: «مرحوم دشتیانه بیشتر عمرش را صرف امور مسجد و مبارزههای انقلابی کرد. او معتقد بود که باید حق را گفت اگر تلخ باشد. او هرگز برخلاف گفتهها و اعتقاداتش رفتار نکرد و در همه حال سعی میکرد حقیقت را بگوید.»
میگفت خرید وسایل تزیینی اسراف است
ساده بودن و ساده زندگی کردن خصلت آیتالله دشتیانه است. همسرش میگوید: «در خرید وسایل زندگی وسواس داشت و معتقد بود که باید لوازم ضروری و مایحتاج زندگی را تهیه کنیم. اگر میخواستیم وسیله تزیینی خریداری کنیم میگفت که این کار اسراف است و ضرورتی ندارد.» صفایی میافزاید: «برخی از لوازم داخل خانه مستعمل شده است و نیاز به تعویض دارد. اما حاج آقا هیچگاه تمایلی به این کار نداشت و میگفت که خیلی از مردم هستند که همین لوازم را در خانه ندارند.» مادر خانواده میگوید: «حاج آقا به اصول دین خیلی مقید بود. وقتی موضوع خرید لوازم نو را مطرح میکردم میگفت که این کار ضرورتی ندارد و بهتر است هزینه آنها را برای کمک به نیازمندان در نظر بگیریم.»
جویای حال همسایهها بود
مرحوم آیتالله دشتیانه مدام جویای حال اهالی بهویژه همسایهها بود. صفایی میگوید: «وقتی میدید همسایهای نیازمند است قلبش به درد میآمد و میگفت چقدر بد است که ما در آسایش و رفاه باشیم و همسایه دیوار به دیوارمان نیازمند باشد. حاج آقا از کمک به دیگران و بهویژه نیازمندان لذت میبرد و دلش میخواست به همه کمک کند.» آرامش همه مردم آرزوی مرحوم دشتیانه بود که همسرش درباره آن میگوید: «حاج آقا مدتها به دلیل بیماری آرتروز در بستری بیماری بود و نمیتوانست به مسجد برود. دوری از مسجد و اهالی برایش دردآور بود. اما هیچوقت از حال مردم بیخبر نبود و از هر فرصتی برای رفتن به مسجد و پرسوجو درباره احوال اهالی استفاده میکرد
توجه به خانواده در کنار کار
توجه به همسر و فرزندان ویژگی دیگر آیتالله دشتیانه بود که همسرش در اینباره میگوید: «با اینکه حاج آقا فردی مبارز و رفع مشکلات مسجد الرسول(ص) دغدغه وی بود اما هیچوقت از حال خانواده غافل نمیشد و وقتی که منزل بود سعی میکرد در کارهای خانه به من کمک کند و ازهر فرصتی برای بازی با بچهها استفاده میکرد.» پدر تا آخرین لحظات عمرش محبت پدرانه خود را نثار خانوادهاش کرد. همسرمرحوم دشتیانه میگوید: «بچهها بزرگتر که شدند نیازهای دیگری داشتند. حاج آقا صبورانه پای درددلهایشان مینشست و آنها را راهنمایی میکرد. حاج آقا معتقد بود که تربیت صحیح بچهها در کانون خانواده انجام میشود. بنابراین اگر پدر و مادر به تربیت و پرورش فرزندانشان توجه نداشته باشند و در این امر کوتاهی کنند نسل آینده آسیبپذیر میشود.»
دختر مرحوم آیتالله دشتیانه:
از آقاجون صبوری آموختم
«خدیجه دشتیانه» دختر مرحوم آیتالله دشتیانه از دست دادن پدر را غم بزرگی عنوان میکند و میگوید: «پدرم مانند کوه، استوار بود و محکم. در سختیها با آرامش و اطمینان به او تکیه میکردیم.» او میافزاید: «راهنماییهای پدر در خیلی از موارد گرهگشای مشکلات زندگی ما بود. او نه تنها یک پدر بلکه یک دوست و همراه بود که با صبوری پای صحبتهایمان مینشست و اگر از مشکلات روزگار گلایه و شکایت میکردیم ما را به صبر دعوت میکرد.» صبوری درس بزرگی است که وی از پدر آموخته است. خدیجه دشتیانه میافزاید: «بردباری، سختکوشی، انجام تکالیف دینی و مفید بودن درسهایی است که پدر به من و برادرانم آموخته است.» وی میگوید: «آقاجون هیچوقت ما را نصحیت نمیکرد و معتقد بود که نسل جوان باید آزادانه مسائل دینی و مذهبی را بشنوند و انتخاب کنند. پدرم از اجبار و زور بیزار بود و هیچوقت چیزی را به من و برادرانم اجبار نکرد.»
پسر مرحوم آیتالله دشتیانه:
شجاع بود و صراحت بیان داشت
«جواد دشتیانه» پسر مرحوم آیتالله دشتیانه در یک جمله ویژگی پدر را اینگونه تعریف میکند: «صراحت بیان داشت و بدون ترس از کسی آنچه را که راست بود به زبان میآورد.» وی میافزاید: «پدرم سالهای زیادی از عمرش مبارزه کرد و هیچگاه از این کار خسته نشد. او هر وقت حس میکرد اسلام و دین در خطر است و دشمنان به خاک وطن چشم دوختهاند دست به کار میشد و با سخنرانی، مردم را آگاه میکرد.» فرزند مرحوم دشتیانه میافزاید: «برای من افتخار است که در محضر چنین پدری تربیت شدهام. درسهای زیادی از او آموختهام و امروز که او در کنارم نیست احساس تنهایی میکنم.» جواد دشتیانه میگوید: «شجاعت و صراحت بیان و تسلیم نشدن در برابر زور درسهایی است که از پدر آموخته و همیشه سعی کردهام مانند او باشم.» وی میافزاید: «پدرم به ما یاد داد که انسان باید در برابر ظلم و ستم بایستد و شجاعانه حرف راست را به زبان بیاورد؛ حتی اگر در این راه جانش را فدا کند.»
انقلابی بود و انقلابی ماند
در دوران طاغوت مبارزان از مساجد بهعنوان مرکز فعالیتهای دینی و مذهبی استفاده میکردند. در روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی مسجد الرسول(ص) نازیآباد هم به همت آیتالله دشتیانه به پایگاه مهم انقلابیون تبدیل شده بود. او با همه وجود مبارزهها را مدیریت و از مبارزان انقلابی حمایت میکرد. وی علاوه بر حضور در مسجد در صحنههای مبارزه هم حضور داشت و ساواک مدام دنبالش بودند. حضور آیتالله دشتیانه در محله نازیآباد خطر بزرگی برای رژیم طاغوت محسوب میشد. بنابراین منافقان سال ۱۳۵۸ وی را مقابل مسجد ترور کردند.
در این حمله یک تیر به بازوی دست چپ و یک تیر به پای راست آیتالله دشتیانه اصابت کرد. اهالی فوری حاج آقا را به بیمارستان منتقل کردند و ترور نافرجام ماند. انقلاب اسلامی پیروز شد و پایههای پایگاه مسجد الرسول(ص) مقاومتر. آیتالله در دوره جنگ تحمیلی هم مدیریت رزمندگان را برعهده گرفت. نوجوانان و جوانان زیادی به مسجد رفتوآمد میکردند. آیتالله دشتیانه سعی میکرد آنها را برای دفاع از میهن تربیت کند. شهیدان «محمد صنیعخانی» و «علی شاطری» شاگردان او بودند که جوانمردانه اسلحه به دست گرفتند و جانشان را برای دفاع از خاک وطن تقدیم کردند.
آیتالله دشتیانه پس از دفاعمقدس هم تابلویی از تصاویر شهدا بر دیوار مسجد نصب کرد تا در کنار زنده نگهداشتن نام و یاد این بزرگواران، نسل نوجوان و جوانی که جنگ تحمیلی را ندیده و لمس نکردهاند با رشادتهای شهدا آشنا شوند. آیتالله دشتیانه بیشتر عمرش را صرف مسجد و رفع مشکلات مردم کرد. مسجد الرسول(ص) حدود هزار و ۴۰۰مترمربع مساحت دارد. ساختمان آن قدیمی است و در برابر زلزله مقاوم نیست. توسعه شبستانهای آقایان و خانمها هم موضوعی بود که مرحوم آیتالله دشتیانه پیگیری میکرد. با تلاش وی همه امکانات مانند کتابخانه، وضوخانه، فرش سجادهای، آبخوری و سرویس بهداشتی در مسجد فراهم شد. کمبودی وجود نداشت اما آیتالله دشتیانه دلش میخواست امکانات بیشتر و بهتری برای نمازگزاران مسجد فراهم شود.
در آخرین گفتوگویی که با مرحوم دشتیانه داشتیم وی درباره کارهای نیمهتمام مسجد گفت: «دلم میخواهد کارهای مسجد را قبل از مرگم تمام کنم.» او که شاهد چیده شدن خشت خشت آجرها روی هم و بالا رفتن دیوارهای مسجد بود روزهای زیادی را در این مسجد وقف نمازگزاران و اهالی کرد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۶ در تاریخ ۱۳۹۵/۰۷/۱۶
نظر شما